کسی در زندگی دائم نگران از دادن فرصت هاست که سال هاست می اندیشد تمام فرصت های قبلی را خودش بوجود آورده.
<< کسی افسرده و درمانده می شود که روزی همه توان بوده است>>
سالها پیش شاندور فرنتزی،روانکاو هم عصر فروید به این موضوع اشاره کرده بود.زمانی بخش زیادی از انرژی روانی فرد،صرف توانمندی در همه امور می شود که چیزی باید در درون نادیده گرفته شود،چیزی سیاه و تلخ که سالهاست واپس رانده شده است. ترس از تنهایی فرد را وادار به این کرده که باور کند جز خودش کسی یار او در زندگی نیست،پس باید روی پای خودش بایستد و خودش همه چیز را بسازد.
سالها زیستن در این فضای روانی فرد را دچار این توهم می کند که تمام فرصت ها را خودش بوجود آورده و حضور یا عدم حضور در زمان و مکان مناسب را به عنوان فاکتوری تاثیر گذار از دایره آگاهی اش خارج می کند. حالا هنوز هم آن روند را ادامه دهد و چاه ترس درونی را با دستاوردهای بیرونی پر کند،پس باید دائم مراقب باشد که فرصت ها را از دست ندهد،البته مراقب که نه نگران…!
دکتر پویان مقدم
روان درمانگر تحلیلی