این سوال ترسناکی است که:آیا ذهن من در اختیار من است؟!
آیا وقتی تفکر و تحلیل می کنم اطلاعات را درست تفسیر می کنم؟! چرا که اگر ما نتوانیم به تفکرمان اطمینان کنیم به تمام مسیرهایی که انتخاب می کنیم هم باید شک کنیم!
به بیان ساده ما تلاش می کنیم اطلاعاتمان را کنار هم بگذاریم،آنها را سبک و سنگین کنیم، سپس استنتاج کنیم. اما سوال اینجاست که:
آیا ما تمامی اطلاعات را در اختیار داریم، یا بخشی از آنها را؟ و آیا ما اطلاعات را درست سبک و سنگین می کنیم؟
به زبان دیگر:آیا ممکن است ذهن ما اطلاعات را گزینش کرده باشد؟ و آیا ممکن است ذهن ما نسبت به بعضی اطلاعات نظر مثبت بیشتری داشته باشد و به بعضی دیگر نظر منفی؟ و نیز آیا ممکن است ما از این فرایند های ذهنمان نا آگاه باشیم؟
تجربه به ما می گوید بارها دیده ایم در بعضی موقعیت ها ما متوجه می شویم بخشی از واقعیت را نادیده گرفته ایم،گویی ذهن ما نسبت به بعضی اطلاعات سوگیری دارد.بعضی از آنها می بیند و بعضی را نمی بیند و نیز به بعضی اطلاعات بهای بیشتر می دهد.
نکته اینجاست که ما از بعضی چیزها خیلی می ترسیم و به بعضی چیزها خیلی نیاز داریم.و در بسیاری از موارد ترس ها و نیاز های ما که ما از بسیاری از آنها بی اطلاعیم نحوه جمع آوری و برخورد ما با اطلاعات را تحت تاثیر قرار می دهند.تنها راه حل این است که ترس ها و نیازهای پنهان از دیدگان خودمان را بشناسیم تا بتوانیم انگیزه های پنهان خودمان از انتخاب هایمان را بفهمیم.مهم تر از ” افکار” آگاهی ما از ” نحوه ی تفکر” خودمان است.ذهن ما اگر بخواهد چیزی را توجیه یا رد کند شواهد موافق و مخالف آنرا دستچین و پیدا می کند.و ما همیشه از دسترسی به حقیقت محروم می مانیم.
دکتر پویان مقدم
روان درمانگر تحلیلی