اصولا ما زمانی پرخاش می کنیم که چیزی را درونمان نتوانسته ایم تاب بیاوریم،تاب آن را نداشته ایم که به جای فریاد،حرف بزنیم.
دقیقا زمانی که ما از مسیر گفتگو خارج می شویم:
_ یا داریم چیزی درون خودمان را خوب نمی بینیم که ما را دچار اضطراب کرده و بعد تبدیل به پرخاش می شود،
_ یا نتوانسته ایم چیزی را درون دیگری ببینیم و در هر دو حالت ما از ریل گفتگو خارج شده ایم.
حالا فقط تحمیل می کنیم و با پرخاش از طرف مقابل می خواهیم آنچه ما می گوییم را بپذیرد،بدون آنکه گفتگو کنیم،بدون آنکه باور داشته باشیم نظر دیگری غیر از نظر ما می تواند وجود داشته باشد،و بدون آنکه حال بد طرف مقابل را ببینیم انگار از اینجا به بعد حرف ما مهمتر از رابطه و حال طرف مقابل است.
پرخاش ، حاصل ناتوانی در دیدن درون خود است و ما زمانی که درون خودمان را نبینیم قطعا درون دیگری را هم نمی توانیم ببینیم پس به جای دیالوگ، پر خاش می کنیم.
دکتر پویان مقدم
روان درمانگر تحلیلی